با کشورم چه رفته؟
سعید سلطان پور سعید سلطان پور

 

ای خسرو بزرگ
که برق و لرزه در ارکان خسروان بودی!

با کشورم چه رفته؟
 
 
• با کشورم چه رفته؟

• با کشورم چه رفته

• که زندان ها
• از شبنم و شقایق
• سرشار اند؟

• و بازماندگان شهیدان
• انبوه ابرهای پریشان و سوگوار
• درسوگ لاله های سوخته
• می بارند؟

• با کشورم چه رفته
• که گل ها هنوز
• سوگوارند
• با شور گردباد؟

• آنک

• منم
• که تفته تر از گردبادها
• در خارزار بادیه می چرخم
• تا آتش نهفته به خاکستر
• آشفته تر ز نعره ی خورشیدهای تیر
• از قلب خاک های فراموش
• سرکشد

• تا از قنات حنجره ها
• موج خشم و خون
• روی غروب سوخته ی مرگ پرکشد

• این نعره ی من است


• این نعره ی من است

• که روی فلات می پیچد

• و خاک های سکوت زمانه ی تاریک را

• می آشوبد

• و با هزار مشت گران

• بر آب های عمان می کوبد

• این نعره ی من است
• که می روبد خاکستر زمان را
• از چشم روزگار

• بعد از تو
• ای گلشن ستاره دنباله دار اعدام

• ای خسرو بزرگ

• که برق و لرزه در ارکان خسروان بودی

• ای آخرین ستاره

• خونین ترین سرور

• در باغ ارغوان

• در ازدحام خلق
• در دوردست و نزدیک!

• من هیچ نیستم
• جز آن مسلسلی که در
• زمینه ی یک انقلاب می گذرد

• و خالی و برهنه و خون آلود

• سهم و سترگ و سنگین
• در خون توده های جوان
• می غلتد

• تا مثل خار سهمناک و درشتی

• روییده بر غریوهای گل سرخ
• آینده را بماند در چشم روزگار


• یادآور شهادت شوریدگان خلق

• در ارتش مهاجم این نازی، این تزار

• ای خشم ماندگار

• ای خشم

• خورشید انفجار

• ای خشم

• تا جوخه های مخفی اعدام
• در جامه های رسمی


• آنک


• آنک هزار لاش خوران خشم

• مثل هزار توسن یال افشان

• خون شهید بسته است

• بر این ویران

• دیگر ببار

• ببار ای خشم

• ای خشم

• چون گدازه ی آتشفشان ببار
• روی شب شکسته استعمار

• اما دریغ و درد

• که جبریل های اوت

• با شهپر سپید

• از هر طرف فرود می آیند

• و قلب عاشقان زمان را

• با چشم و چنگ و دندان
• می خایند

• و پنجه های وحشت پنهان را
• با خون این قبیله
• می آلایند

• با این همه شجاع
• با این همه شهید

• با کشورم چه رفته

• که از خاک میهن گلگون


• از کوچه های دهکده

• از کوچه های شهر

• از کوچه های آتش

• از کوچه های خون

• با قلب سربداران

• با قامت سیام

• انبوه پاره پوشان

• انبوه ناگهان

• انبوه انتقام

• نمی آیند؟

• چشم صبور مردان
• دیری است
• در پرده های اشک نشسته است

• دیری است
• قلب عشق در گوشه های بند
• شکسته است

• چندان ز تنگنای قفس
• خواندیم
• که از پاره های زخم
• گلو بسته است

• ای دست انقلاب
• مشت درشت مردم

• گل مشت آفتاب

• با کشورم چه رفته؟

پایان

May 15th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان